تعزيه شكل مذهبي نمايش يك آئين همگاني است كه واقعه مصائب و شهادت امام حسين (ع) در روز عاشورا در صحراي كربلا را، در ديد همگان به اجرا ميگذارد.
جمعي از محققان منشأ اين نمايش را بيارتباط با مراسم سياوشان و جمع ديگري از پژوهشگران بيتأثير از پاسيونهاي مذهبي در اروپا نميدانند.
اين آئين اسطورهاي و مفهومي، مراسمي است گروهي كه از گذشته وجود داشته و بايد در آن فعالانه شركت كرد، زيرا ويژگي اين مراسم شركت همگان در آن است، هنر و مراسم زمان ويژه خود را دارد؛ مفهومي اسطورهاي كه با تداوم و روز شمار زمان تقويمي متفاوت است.
*تعزيه رهگذري كه باورهاي گذشته را به حال تبديل ميكند
پس تعزيه رهگذري است كه در آن باورهاي ذهني و حوادث گذشته در نزد همگان به حال تبديل ميشود، اسطوره پديدار ميشود و اين اتفاق چنان ميافتد كه همگان در روز عاشورا، در آن زمان متوقف ميشوند.
تقويم روزمره ديگر مفهومي ندارد بلكه عاشورا زمان اين رويداد و كربلا مكان اين رخداد براي حاضران است. پس مراسم تعزيه مفهومي است گروهي و در شكل هنري زمان خاص خود را دارد.
فراموش نكنيم كه در اروپا پاسيونهاي مذهبي در مراسم عيد پاك، زمان ويژه خود را داراست و همچنين در يونان قديم مراسم ديونيزوس بزرگ در انتهاي ماه مارس برگزار ميشد كه در سه روز مشخص، سه شاعر، سه تراژدي را به نمايش ميگذاشتند، پس هر اثر هنري با شكوه و شگرف زمان منحصر به فرد خود را دارد.
*حضور تماشاچي به عنوان بازيگر مهمترين ويژگي تعزيه
شركت تماشاچي در بازي تعزيه و تبديل بازيگر به تماشاچي و تماشاچي به بازيگر يكي از مهمترين ويژگيهاي نمايش تعزيه است. تماشاچيان در حركاتي مانند نوحهخواني، سينه زني، صلوات فرستادن بازيگران را همراهي كرده و همچنين شركت فعال آنها در گرداندن تابوت، همكاري در ساخت صحنه، همياري براي تدارك مجالس تعزيه قابل مشاهده است.
در تعزيه يعني لحظاتي تماشاچي به بازيگر بدل شده و در لحظات ديگري بازيگر به تماشاچي تبديل ميشود. فراموش نكنيم كه در اروپا خصوصيت آشكار تئاتر آوانگارد و پيشرو، مشاركت فعال تماشاگر در اجراي نمايش است كه باعث بقاي تئاتر پيشرو است.
يكي ديگر از ويژگيهاي نمايش تعزيه ميني ماليزم و حداقلگرايي است. به عنوان مثال دكور نمايش تعزيه بسيار مختصر، طراحي صحنه كاملا ً فقيرانه، شكل و نوع لباسهاي بازيگران ساده است و در مجموع فضا و شكل اجرا بسيار مينيماليستي و خلاصهنگارانه است.
فراموش نكنيم كه تئاتر پيشرو اروپا در 50 سال اخير به سمت تئاتر ساده، فقير و بيچيز در ديگرگوني بوده است و مينيماليزم ويژگي آشكار تئاتر آوانگارد است.
*حضور بازيگران در تعزيهخواني
بازيگران تعزيه آماتور و غير حرفهاي هستند و نوع بازيها در اين نمايش همراه با فاصلهگذاري است، شبيه خوان يك بازيگر روايتگر است و با نقش خود فاصله و مرز دارد. پس نياز به يافتن روان نقش ندارد، زيرا شخصيت اصلي خود را به نفع يك شخصيت خيالي از بين نميبرد.
اولياء خوانان خود را در حدود و اندازه شخصيتهاي اسطورهاي و آرماني نميدانند و بدين سبب از نقش فاصله گرفته و اشقياء خوانان نبايد خود را در پليدترين و شرورترين شخصيتها بيابند و بدين خاطر از نقش فاصله ميگيرند و نمايش را روايت ميكنند و همه گروههاي بازيگران، اولياء خوانان، اشقياء خوانان و نسخه خوانان بر نمايشي بودن اجرا از طريق انجام حركات و اعمال تصنعي و اغراقآميز و همچنين نوع بازي غير واقعي و نمادين تأكيد دارند.
فراموش نكنيم كه در تئاتر يونان باستان و پاسيونهاي مذهبي اروپا فاصلهگذاري وجود داشت، در تئاتر حماسي برتولت برشت فاصلهگذاري و بيگانهسازي قابل مشاهده است كه نوع و شيوه اين فاصلهگذاري متفاوت با فاصلهگذاري در تعزيه است.
*تعزيه، نمايشي نمادين و سنبليك
نمايش تعزيه، يك نمايش نمادين و سمبليك است كه در آن نشانهها براي همگان معناي خاص خود را دارد.
شكل بازيها در تعزيه نمادين است.
امام خوان با نگاه به دور و حائل كردن دستها بر روي پيشاني كثرت لشگر اشقياء و هيبت آنان را بيان ميكند.
شمرخوان با انگشت به دهان گذاشتن و دست روي پاي نهادن حيرت و تعجب خود را به تماشاچيان و حاضران نشان ميدهد.
اكسسوارها در تعزيه نمادين هستند.
تشت آب: نشانه رود فرات، دست بريده آهني يا چوبي: نشانه دست حضرت عباس. سري از گچ يا كاغذ يا چوب كه چهره آن نقاشي شده: نشانه سر بريده امام حسين (ع) است. كفن سفيد: نشانه شهادت و خاكسپاري.
كاه و خاك بر سر ريختن: نشانه متواضع و متأثر شدن. عصا: نشانه تجربه و عقل و دانش. شمشير: نشانه جنگ و درگيري. حجله: نشانه عروسي و شهادت حضرت قاسم. حيوانات در نمايش تعزيه نمادين هستند.
اسبها در جنگ تعيين كننده و بسيار قيمتي بودند. در ايران باستان، سياوش به معني اسب سياه است. شبرنگ، اسب سياوش فرنگيس را بعد از كشته شدن سياوش به مرزهاي ايران ميرساند.
ذوالجناح، اسب امام حسين (ع) در نمايش تعزيه پس از شهادت امام، شهربانو را به مرزهاي ايران ميرساند. وظيفه اسب در ايران حفاظت و همراهي با خانواده بوده است.
شتر نشانه زندگي در صحرا، خشكي و كاروان است. نام زرتشت با شتر ارتباط دارد و شتر حيواني است كه در ايران باستان با زرتشت مأنوس و همراه بوده است.
در نمايش تعزيه، خانواده امام بر روي شترها در شكل يك كاروان كربلا را ترك ميكنند كه اين حركت با موسيقي همراه است. همچنين در مراسم دستههاي عزاداري، كودكان بر روي شتر ديده ميشوند كه يادآور حماسه كربلا است.
شير سلطان جنگل، در ايران باستان نماد محافظت از درگذشتگان است. بدين خاطر بر روي سنگ قبرها و در سردر گورستانها ديده ميشود. در نمايش تعزيه، بعد از شهادت امام حسين (ع)، شير متأثر از اين شقاوت گريه كنان كاه و خاك بر روي سر خود ريخته و محافظت از جنازهها را به عهده ميگيرد.
كبوتر نامهرسان در ايران باستان، نماد پاكي، روح و آزادي است. در نمايش تعزيه پرواز كبوترها نشانه شهادت است.
*رنگ لباسها در تعزيه نمادين است
لباسهاي اولياء رنگ سبز و سفيد دارد. سفيد نشانه پاكي، همچنين از دنيا رفتن و سبز نشانه سرسبزي، فراواني و نعمت است. لباسهاي اشقياء رنگ قرمز دارد. قرمز نشانه سوزندگي خورشيد، قحطي، خشكي و در تعزيه خونريزي و شقاوت است.
گريز، قرار گرفتن اپيزودها در كنار هم و ساختار موازي از ديگر ويژگيهاي نمايش تعزيه هستند. گريز از داستان اصلي بدين صورت است كه در ميان سير منطقي و حادثه اصلي داستان ناگهان فردي وارد صحنه شده و داستان يا موضوع ديگري را روايت ميكند كه ارتباط ما با داستان يا حادثه اصلي موقتاً قطع ميشود، اين عمل، گريز از سير منطقي نمايش است.
نمايش تعزيه اپيزودها يا تابلوهايي است كه در كنار هم قرار ميگيرند. داستانهاي نمايش تعزيه براي همگان روشن ولي نوع اجراي اين تابلوها و اپيزودها قابل اهميت است.
ساختار موازي در نمايش تعزيه چنين شايسته دريافت است كه در صحنه نمايش دو بازيگر متفاوت را همزمان در مكانهاي مختلف ميبينيم كه هركدام مونولوگ خود را بيان ميكنند ولي براي حاضران شكل ديالوگ پيدا ميكند.
فراموش نكنيم كه اجرا در تئاتر يونان باستان مهمترين ويژگي محسوب و در تئاتر پست دراماتيك اساس كار به شيوه اجراي نمايش متكي است. ساختار موازي، تابلوها و اپيزودها در كنار هم و در هم شكستن درام از خصوصيات تئاتر پيشرو و آوانگارد اروپا است./2
*دكترحسين طوسي معتمد
عضو هيئت علمي دانشگاه آزاذ اسلامي منطقه 9